
به مانند سالهای گذشته بهترین آثار موسیقی متن سریالهای تلویزیونی از سوی ایندیوایر (IndieWire) انتخاب شده است. در این مطلب به نوشته سارا شاچات (Sarah Shachat) نیز بهترین آثار موسیقی مجموعههای تلویزیونی برگزیده شدهاند. دنیای موسیقی نیز به رسم هر سال این آثار را معرفی میکند. لازم به گفتن نیست که این انتخابها از سوی رسانه ایندیوایر انجام شده است و دنیای موسیقی صرفا بازتابدهنده این فهرست از انتخابهای تحریریه این رسانه است. با ما در این مطلب همراه باشید تا با فهرستی از بهترین سریالهای تلویزیونی با بهترین موسیقی متن و ساندترک، به انتخاب ویراستاران ایندیوایر آشنا شوید.
مقدمه
سال ۲۰۲۴ در زمینه موسیقی متن سریالها، سال خوبی بود. شاهد بازگشت بسیاری از سریالها بودیم که هم جسارت بیشتری پیدا کرده بودند و هم زبان موسیقی جاری در سریال را گسترش داده بودند. همچنین سریالهای جدیدی با تمهای عالی، ورودهای تازهای به دنیای گسترده تلویزیون (مانند پنج سریال جدید انیمیشن و لایو-اکشن جنگ ستارگان تنها در همین سال) و مینیسریالهای تاثیرگذاری داشتیم که تمام توان خود را برای جذب مخاطب به کار گرفتند.
اما نکتهای که در این سال بسیار دلگرمکننده بود، تنوع و رویکردهای نوآورانه و تجربهگرایانهای است که در فهرست ما از بهترین موسیقی متنهای تلویزیونی سال ۲۰۲۴ به چشم میخورد. بسیاری از موسیقی متنهای تلویزیونی وجود دارند که هدفشان این است که به اندازه آثار سمفونیک کلاسیک جان ویلیامز باشکوه به نظر برسند، که ما عاشق آنها هستیم. اما در کنار آنها، موسیقیهای متنی هم هستند که با دیسونانس و آتونالیته بازی میکنند، آنهایی که از مینیمالیسم خود نهایت استفاده را میبرند و حس تغییرات جزئی در تمها را به اندازه صدای بلند یک سنج فهمیدنی میکنند، و موسیقیهایی که از طریق صداها، زمانها و مکانهای خاصی را بازسازی میکنند به شکلی که کاملا با حال و هوای سریال تناسب داشته باشد. ما کل گستره این آثار را دوست داریم.
تنها قانونی که در تهیه این فهرست برای خودمان تعیین کردیم، این بود که از هر آهنگساز تنها یک عنوان در این فهرست آورده شود. بنابراین در حالی که برای مثال، رامین جوادی (Ramin Djawadi) امسال نه یک، بلکه سه موسیقی متن فوقالعاده ساخته است، ما خودمان را ملزم کردیم که از میان فالآوت (Fallout)، خاندان اژدها (House of the Dragon)، مسئله سه جسم (3 Body Problem) فقط یکی را برگزینیم. علاوه بر این تلاش کردیم تا بررسی کنیم که نه تنها درامهای حماسی (که در آنها حضور ارکستر طبق قاعده قابل پیشبینی است) بلکه کمدیها، تریلرها، سبکهای ماجراجویی و حتی کمدیهای رمانتیک چگونه از موسیقی برای پیشبرد داستانهایشان و نشان دادن آنچه در دل شخصیتهاست، استفاده میکنند. حتی با وجود اینکه در حال حاضر تلویزیون شرایط سختی را سپری میکند و اگر صادقانه نگاه کنیم، واقعا هم همینطور است؛ اما باعث خشنودی است که شاهد تنوعی از موسیقی متنها هستیم که هر کدام به شیوه خود، این سریالها را تاثیرگذارتر میکنند.
با ما همراه باشید تا در ادامه مطلب با بهترین موسیقی متنهای تلویزیونی سال ۲۰۲۴ از نظر ما، آشنایی پیدا کنید.
نام سریالها بر اساس حروف الفبا مرتب شدهاند. در تهیه این مقاله همچنین از مشارکت جیم همفیل (Jim Hemphill) بهره بردهایم.

آرکین (الکس سیور و الکساندر تمپل)
(Arcane (Alex Seaver and Alexander Temple
ترانههای سریال «آرکین» [به مانند فصل اول] توجهات زیادی را به خود معطوف کرده است و در این زمینه کاملا سزاوار است؛ رایت گیمز (Riot Games) به صورت تعمدی در نظر داشت تا آثاری از وودکید (Woodkid) و کینگ پرنسس (King Princess) عامل اصلی جاذبه موسیقایی سریال باشند و به همین دلیل است که سکانسهای کاملی حول محور ترانههایی خاص طراحی شدهاند که باعث شده این ترانهها فرصتی برای برخی از خلاقانهترین ابداعات بصری استودیوی فرانسوی فورتیش (Fortiche) فراهم آوردهاند.
اما موسیقی متنی که توسط «الکساندر تمپل» و «الکس سیور» ساخته شده است، نیز سهم بزرگی در احساس فضای به صورت توامان بیرحمانه و روحخراش (البته در معنای تحسینآمیز آن) فصل دوم این سریال انیمیشنی از نتفلیکس (Netflix) دارند. تمهای موسیقایی تمپل و سیور به درک احساسات شخصیتها و مشکلات بزرگ و ناممکنی که با آنها روبهرو هستند، کمک میکنند تا رابطه بیننده با این شخصیتها از قاب تصویر فراتر رود. موسیقی متن همچنین در لحظات کلیدی به تاکید مد نظر داستان یاری میرسانند، به طوری که اغلب یک ایده موسیقایی را خواهید یافت که به این نکته اشاره دارد که آنچه یک شخصیت تبدیل به آن شده است، لزوما چیزی نیست که میخواسته یا میخواهد باشد. موسیقی تمپل و سیور میتواند به اندازه یکی از موشکهای جینکس (Jinx) [با بازی الا پرنل (Ella Purnell)] نمایشی و پر از هرج و مرج باشد. در کنار این موسیقی متن سریال «آرکین» در زمانی که آرام و تفکربرانگیزتر میشود یا به عنوان دریچهای به یک دنیای موازی عمل میکند، توانسته ویژگی تاثیرگذاری و گیرایی خود را حفظ کند.

آواتار: آخرین بادافزار (تاکشی فوروکاوا)
(Avatar: The Last Airbender (Takeshi Furukawa
برای اطمینان حاصل کردن از ارزش کار «تاکشی فوروکاوا» در بازسازی لایو-اکشن نتفلیکس از این سریال انیمیشنی، مجبور شدیم با خردمندان باستانی (معاونین سردبیر ایندیوایر) مشورت کنیم. این تا حدی به این خاطر است که فوروکاوا با هوشمندی و وسواس، تمهای موسیقایی نمادین سریال اصلی اثر جرمی زاکرمن (Jeremy Zuckerman) را انتخاب و آنها را بسط داده است. اما خود کارهای اصلی فوروکاوا در این مجموعه، ترکیبی زیبا از تمامی عناصر آهنگسازی را به نمایش میگذارد. موسیقی متن «آواتار: آخرین بادافزار» از نظر صوتی بسیار پرمایه و از نظر وسعت، گسترده است؛ حسی از غنا و زیبایی به دنیای ملتهای چهارگانه میبخشد که نه تنها با انیمیشن اصلی رقابت میکند، بلکه گاهی از آن پیشتر هم میرود.

بریجرتون (کریس باورز)
(Bridgerton (Kris Bowers
شاید بتوان یک مطلب جداگانه فقط درباره نسخههای کاورشده با کوارتت زهی در سکانسهای رقص باله و همچنین چند صحنه عاشقانه و پرحرارت در هر فصل از سریال «بریجرتون» نوشت. اما خواننده گرامی لازم است بگوییم که موسیقی متن اصلی کریس باورز برای این سریال نتفلیکس نیز به همان اندازه شایسته توجه شما هست. در این اثر وفاداری کافی به سازهای دوره مربوطه و توجه کافی به فرمهای کلاسیک و نئوکلاسیک وجود دارد، اما باورز در گنجاندن رویکردی مدرنتر به ریتم، تمپو و هارمونی با آزادی عمل کرده است. نتیجه صدایی است که بیننده را به درون ذهن و احساسات شخصیتهایی میبرد که دور هم میرقصند، در حالی که همچنان فوقالعاده شیک و مجلل به نظر میرسند. به عبارت دیگر، موسیقی بریجرتون نقش زیادی در انتقال بیننده به دنیای آرزوها و یافتن عشق واقعی در دوران ریجنسی (Regency Era) ایفا میکند.

خاندان اژدها (رامین جوادی)
House of the Dragon (Ramin Djawadi)
حرفهای زیادی میتوان درباره اینکه چگونه موسیقی در سریال «خاندان اژدها» به حماسی جلوه کردن آن، آنگونه که باید کمک میکند، یاری رسانده است. این موسیقی در لحظات اوج احساسات و گستردهترین صحنهها، تقریبا ضربآهنگهای بازیگری مخصوص به خود را به دنیای وستروس (Westeros) میبخشد. کار طاقتفرسای جوادی در دوئل اژدهاها در نبرد روکز رست (Battle of Rook’s Rest) واقعا چیزی فراتر از تصور است که حسی از حرکت بیامان و سپس ترسی به همان اندازه مهارنشدنی ایجاد میکند.
لحظات جزئی اختلاف و نزاع، که شرایط به طوری است که خاندانها میخواهند به هم بپیوندند اما کاملا موفق نمیشوند، در ایدههای موسیقی نیز تبلور پیدا کرده است و در سراسر فصل تنیده شدهاند و به سریال کمک میکنند تا تراژدی جنگ داخلیای را که بسیاری میخواهند از آن جلوگیری کنند؛ اما هیچکس نمیتواند آن را متوقف کند، به خوبی منتقل کند. همچنین این مسئله که موسیقی متن خاندان اژدها همچنان به یافتن تغییر دندههای موسیقایی و نتهای احساسی جدید برای نواختن ادامه میدهد، را نباید کوچک انگاشت؛ این فقط دو فصل نیست، بلکه اگر «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) را نیز حساب کنیم ( تم اصلی «بازی تاج و تخت» همچنان در تیتراژ ابتدایی است)، پس به نظر میرسد باید حساب کنیم، ۱۰ فصل از فعالیت جوادی به عنوان آهنگساز این مجموعه تلویزیون بزرگ از HBO میگذرد. او واقعا یک استاد (Maester) است.

مصاحبه با خونآشام (دنیل هارت)
(Interview with the Vampire (Daniel Hart
شاید درک کامل آنچه دانیل هارت با موسیقی متن سریال «مصاحبه با خونآشام» انجام داده است، زمانی به درازای ابدیت لازم داشته باشد. در فصل دوم، او همچنان موسیقی این سریال شبکه AMC را دقیقا به همان اندازه مورد انتظار از یک عاشقانه شکنجهآمیز، در میان سازهای زهی و پیانو به جریان درمیآورد تا خود سریال که رابطه بین لویی [با بازی جیکوب اندرسون (Jacob Anderson)] و لستات [با بازی سم رید (Sam Reid)] است، را به تصویر میکشد.
رنج زیبای جاری در قطعه «نمیدانستم یک هدیه بود (I Didn’t Know It Was a Gift)» را با هجوم میل (و وحشت) در قطعه «باز هم به سوی من بیا (Viens a Moi Encore)» مقایسه کنید، و میتوانید هر دو سوی حساسیت خاص فضای اپرایی سریال را درک کنید. بگذارید صادقانه بگویم، هر دوی آنها همچنان تا حدی به شربان خون میمانند. هارت در فصل دوم فرصت پیدا میکند تا خون حیاتبخش موسیقایی سریال را بسیار غنیتر کند، با گریزهای سرگرمکننده به دنیای جز پاریس در دوران بین دو جنگ جهانی و حلقه تاریک جهنمی به نام تئاتر موزیکال، و با قطعاتی که حساسیت مدرنتری دارند؛ که در نهایت مهم نیست در چه قالبی باشند، روابط، و تمهای موسیقایی جاری در بطن آنها، هرگز نمیمیرند و رنگ تکرار نمیگیرند.

ارباب حلقهها: حلقههای قدرت (بر مککرری)
(The Lord of the Rings: The Rings of Power (Bear McCreary
ما برگشتیم، ای ایستاریها! فصل دوم سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» دقیقا از جایی شروع میشود که فصل اول به پایان رسید، و موسیقی متن بر مککرری نیز همینطور است. موسیقی اغلب واقعیترین همسفر این سریال است؛ با تمهایی که به مکانها و شخصیتها حس میبخشند و ریتمهایی که شبیه خویشاوندان دور آثار هاوارد شور (Howard Shore) در سهگانه فیلمهای پیتر جکسون (Peter Jackson) هستند، اما هرگز کپی نیستند و باعث میشوند احساس کنیم واقعا در سرزمین میانه گام برمیداریم.
مککرری این کار را با استفاده از کر، ارکسترهای بزرگ و حسی تقریبا اپرایی انجام میدهد که چیزی است که ما را به فراتر از انتظارمان از بزرگترین موسیقیهای متن فیلم میبرد. موسیقی در بزرگی لشکرهای اهریمن و در قدرتمندی امید کوچک خیر در قلب یک هارفوت احساس میشود. اما مزیت تلویزیون، زمان است، و دیدن اینکه مککری چگونه تمهای از قبل تثبیتشده خود را توسعه داده و تغییر میدهد، لذتی مشابه را به همراه دارد. قهرمانان در «حلقههای قدرت» بارها و بارها باید میان خیر و شر انتخاب کنند، و موسیقی مککرری باعث میشود این انتخابها وقتی موفقیتآمیز هستند، ارزشمند و وقتی شکست میخورند، دلخراش به نظر برسند.

فقط قتلهای داخل ساختمان (سیدارتا خوسلا)
(Only Murders in the Building (Siddhartha Khosla
کار سیدارتا خوسلا بر روی فصل چهارم سریال «فقط قتلهای داخل ساختمان» از شبکه هولو، مثل بقیه بقیه حس سریال، آشکارا سرگرمکننده است و دقیقا همان کاری است که آهنگساز باید پس از تمام زحماتی که فصل گذشته برای قطعات موزیکال برادوی کشیده شد، انجام دهد. اگر با دقت گوش کنید، شاید کمی درام بیشتر در سازهای کلیدی و سازهای زهی پرتکرارتر پیرامون رازهای گذشته چارلز [با بازی استیو مارتین (Steve Martin)] وجود داشته باشد، که به نظر میرسد به اقتباس هالیوودی از پادکست «فقط قتلها (Only Murders)» که این فصل در حال ساخت است، نسبت داشته باشد. در نهایت کار خوسلا نمونهای عالی از موسیقیای است که حال و هوا را تعیین کرده و حس پیشروی ایجاد میکند، بدون اینکه توجه را از پوکههای گلوله و لانههای تکتیراندازان که تیم کارآگاهان مشغول تحقیق درباره آنهاست، پرت کند. در جریان سریال، موسیقی دقیقا در لحظهای که لازم است وارد میشود، درست مثل یک سرنخ بینقص.

پاچینکو (نیکو مولی)
(Pachinko (Nico Muhly
موسیقی متن فصل دوم سریال «پاچینکو»، ساخته نیکو مولی برای این درام خانوادگی چندنسلی در شبکه Apple TV+، به صورتی عمیقتر و جسورانهتر از کار او در فصل اول است. در این اثر پذیرشی از ناهماهنگی و گاهی اوقات ضربههای سازهای کوبهای با فضای اضطرابآمیز وجود دارد که هرگز بر جریان موسیقی متن غلبه نمیکنند، بلکه فقط در زیر صدای دلانگیز سازهای زهی و پیانو طنینانداز میشوند. تغییرات در جریان موسیقی آنقدرها هم چشمگیر نیستند و واقعا موسیقی متن در اصل تفاوت ریشهای ندارد. اما به صورت دقیقی با تجربه خانواده بک در جنگ جهانی دوم همخوانی دارد و از نظر احساسی به آنها نزدیک است، درست به اندازه لباسی که بر تن دارند.
مولی همیشه ارتباطات موسیقایی زیبا و بسیار ظریفی بین شخصیتها پیدا کرده است، اما او این حس شکستگی تقریبا نامحسوس را در نحوه ساخت، تکرار، از بین رفتن و در نهایت اوج گرفتن به ساختههایش اضافه میکند. در فصل دوم بیش از هر زمان دیگری، موسیقی متن پاچینکو به ما حس زمان میدهد و ارزش اینکه زمان بین شخصیتها به همان اندازه انتخابهایشان تاثیرگذار است را نمایان میکند.

پالم رویال (جف توین)
Palm Royale (Jeff Toyne)
موسیقی متن جف توین به شکلی بینقص است که شخصیتهای سریال هرگز و هرگز امکان رسیدن به آن را نخواهند داشت و طنزی که به خندهدار بودن این سریال Apple TV+ کمک میکند، دقیقا در همینجاست. این موسیقی متن تقریبا همه چیز دارد. ترکیبی از سازهای زهی روان و گسترده با صدایی پرتر و برنجیتر در زیر و ظریفتر و چایمز مرموزتر، و البته، مقدار زیادی جز که بسیار سرگرمکننده است، در این اثر به چشم میخورد. این تطبیقپذیری به موسیقی متن پالم رویال اجازه میدهد تا کاملا به حال و هوای یک شخصیت یا شخصیتی دیگر وارد شود و در آن پیش برود یا عقب بکشد و نسبت به تمام کارهای شیطنتآمیز آنها دیدگاه خاص خود را داشته باشد. سرزندگی، و حیات موجود در موسیقی با شدت احساسات همخوانی و همراهی دارد؛ اگرچه ممکن است احساسات جاری در خود فیلم پیش پا افتاده باشند، اما موسیقی هرگز اینچنین نیست.

رژیم (الکساندر دسپلا و الکس هفس)
The Regime (Alexandre Desplat and Alex Heffes)
آهنگسازی برای کمدی کار سختی است، چون همانطور که آهنگساز الکساندر دسپلا به مخاطب خواهد گفت، موسیقی خندهدار نیست. اما موسیقی سریال «رژیم»، ساخته دسپلا و الکس هفس (Alex Heffes)، قادر است حسی از پوچی نامتعادل ایجاد کند که اتفاقات روی پرده را واقعا خندهدار میکند. یکی از لذتهای بزرگ این موسیقی متن، نحوه پیشرفت آن در طول شش اپیزود سریال است؛ هرچه رژیم نامی دیکتاتور با بازی کیت وینسلت (Kate Winslet)، النا وارنهام (Elena Varnham)، در آستانه فروپاشی تلوتلو میخورد، موسیقی تیرهتر، پیچیدهتر، کمتر ارکسترال و بیشتر نظامی میشود. دسپلا و هفس ترکیبهای زیرکانه از سازها و انتخابهای ریتمیک پیدا کردهاند تا شنونده را غافلگیر کرده و مخاطب را به صورت مستمر در مورد وضعیت واقعی ذهن النا در حال حدس زدن نگه دارند و در پایان زمانی که لحظه موسیقایی صداقت فرا میرسد، یک مسیر بسیار سخت و پر فراز و نشیب طی شده است.

ریپلی (جف روسو)
Ripley (Jeff Russo)
آه، ایتالیا. موسیقی متن سریال «ریپلی» ساخته جف روسو در مواقعی که لازم باشد به شکلی مناسب مالیخولیایی و مرموز است؛ اما در کنار آن شامل برخی از تاریکترین، غنیترین و لذتبخشترین نواختهای گیتار در دو سوی دریای آدریاتیک است. در موسیقی متن حس لذتی واقعی از موسیقی اولد اسکول در انتخابهای سازها و آهنگسازی اینجا وجود دارد؛ اما با این حال حس و حال آن هرگز کلیشهای نمیشود. روسو در فضاسازی خود صبوری و آرامش به خرج داده است و به ایدههای اصلی اجازه میدهد مانند خاکستر ته نشین شوند و به جای آن بر روی تغییرات تمهای کلیدی متمرکز است؛ تمهایی که وقتی با کوچکترین تغییری دوباره ظاهر میشوند، تاثیرگذاریشان بیشتر از قبل میشود. شاید این جاذبه به خاطر آهنگسازی برای تصاویری است که اینقدر پربار و سیاهوسفید هستند، اما موسیقی متن «ریپلی» واقعا حس یک اثر کلاسیک را به مخاطب منتقل میکند.

چیزی نگو (سیون ترفور)
Say Nothing (Sion Trefor)
انگار آنچه روی پرده اتفاق میافتد کافی نیست، در موسیقی متن «چیزی نگو» ساخته سیون ترفور نیز جنگی در جریان است. این مینیسریال شبکه FX نگاهی دقیق به «دردسرها (The Troubles)» در ایرلند شمالی دارد، اما موسیقی ترفور در خود یک نبوغ مدرن و بیواسطه برای ایجاد اختلال در تصویر و غیرمنتظره بودن دارد. چه با سازهای زهی کار کند و چه با سینتیسایزرها، این موسیقی متنی است که نیشش از سیم خاردار تیزتر است، به خصوص زمانی که برای تصاویری استفاده میشود که هنوز به بمبگذاری یا درگیری تبدیل نشدهاند؛ اما در صحنههای دیگر نیز همچنان سرشار از خشونت است. ترفور همانند خود سریال بر روی طناب باریک و ظریف راه میرود؛ او یک زیرمایه موسیقی اکشن/هیجانی/سرقت متقاعدکننده ارائه داده است، و بله، با نوعی هرج و مرج نهفته که میتواند در یک لحظه آن را فعال کند، و موسیقی را فراتر از انتظارات شخصیتها (و بینندگان) به چیزی بسیار عجیبتر و دلخراشتر سوق دهد.

شوگان (آتیکوس راس، لئوپولد راس و نیک چوبا)
Shogun (Atticus Ross, Leopold Ross and Nick Chuba)
موسیقی سریال «شوگان» به همان اندازه طرح اصلی توراناگا (Toranaga) [با بازی (هیرویوکی سانادا Hiroyuki Sanada)] که طرحی برای برای تسلط بر ژاپن بود، استراتژیک و قدرتمند است. در اینجا خبری از موسیقی متنی که تمام صحنهها را پر کند، آنطور که شاید از یک اثر تاریخی یا حماسی فانتزی انتظار داشته باشید، وجود ندارد. و صداهایی که آتیکوس راس، لئوپولد راس، و نیک چوبا بر آنها تمرکز دارند، کمی التقاطی هستند. ملودیهای الکتریکی و غرنده با سازهای ژاپنی در هم میآمیزند و این ترکیب حسی از بیگانگی عمیق و فریبنده ایجاد میکند. با این حال، مانند یک ملازم خوب که در جای درست قرار گرفته، موسیقی متن شوگان تنها در جایی که زمان مناسب آن باشد، ظاهر میشود؛ شتاب یک سکانس را افزایش میدهد یا دیدگاه ما را نسبت به یک شخصیت تثبیت میکند، طوری که هر انتخابی در داستان را اجتنابناپذیر جلوه بدهد. حماسی بودن واقعی از همینجا میآید: صدایی که طنینانداز میشود و هیچ حس رهایی ارائه نمیدهد.

بازی مرکب (جانگ جائه ایل)
Squid Game (Jung Jae-il)
فصل دوم سریال «بازی مرکب» تا ۲۶ دسامبر در نتفلیکس پخش نمیشود، بنابراین باید حرف ما را بپذیرید که آهنگساز آن جانگ جائه ایل در دومین حضور خود در این بازی هراسافکن نبرد سلطنتی (Battle Royale) پر از توطئه کره جنوبی که محبوبترین سریال در جهان است، از ساخته پیشین خود پیشی گرفته است. همین بس که بگوییم جانگ به تطبیق فضای موسیقایی خود ادامه میدهد و در کنار آن تنشی بین صدا و تصویر ایجاد میکند که تنها به بیشتر منحرف و قدرتمندتر شدن بازی مرکب کمک میکند.

فساد توکیو (دنی بنسی و ساندر یوریانتس)
Tokyo Vice (Danny Bensi and Saunder Jurriaans)
موسیقی متن سریال «فساد توکیو» ساخته دنی بنسی و ساندر یوریانتس، از کلیشههای آشکار پرهیز کرده و در عوض به کیفیتی فارغ از بیزمان و گیرا میرسد که بیننده را کاملا در دنیای پرجزئیاتی که روزنامهنگار جیک ادلستاین (Jake Adelstein) با شروع پوشش اخبار جنایی توکیو وارد آن میشود، غرق میکند. در حالی که آهنگسازان از انواع سازهای ژاپنی استفاده میکنند، اما این کار را با ظرافتی انجام میدهند که از افتادن موسیقی متن به دام کلیشهها جلوگیری میکند؛ آنها همچنین از تکیه بیش از حد به حال و هوای دوره تاریخی پرهیز کرده و در عوض صدایی مدرنتر را ترجیح میدهند که به صورتی پارادوکسیکال باعث میشود موسیقی متقاعدکنندهتر جلوه کند؛ این رویکرد گیرایی و تاثیر درونی به سریال میبخشد که شاید یک سبک مشخصتر که به آن دوران مرتبط باشد، جلوه آن را کمرنگ میکرد. بنسی و یوریانتس با در هم آمیختن تمهای متمایز شخصیتها در طول سریال و همزمان با استفاده از صداهای سینتیسایزر مداوم و پیشبرنده که صحنههای اکشن پرشدت سریال را تثبیت میکنند، یکی از متنوعترین و هیپنوتیزمکنندهترین موسیقی متنهای تلویزیونی را خلق میکنند.

نقاب (مکس ریشتر و یون اپستاد)
The Veil (Max Richter and Jon Opstad)
دلیلی وجود دارد که چرا قطعه «درباره طبیعت روشنایی روز (On the Nature of Daylight)» موسیقی موقت اصلی برای هر سکانس احساسی در هر سریال تلویزیونی در طول تاریخ است (و از آن در قسمت سوم سریال «آخرین بازمانده از ما (The Last of Us)» و سایر موارد به خوبی استفاده شده است). هیچکس به خوبی مکس ریشتر از سازهای زهی استفاده نمیکند. او با تمهای اصلی سریال «نقاب» که گمراهکننده، پیچیده و مرموز است، درست مانند جاسوسانی که سریال FX در پی آن هستند، چند قطعه ارزشمند دیگر به کارنامه خود اضافه کرده است. اما همچنین درست مثل داستان خود سریال، این موسیقی متن یک همکاری واقعی دو نفره است؛ جان اوپستاد با قطعات تیز و الکتریکی موسیقی ریشتر را تکمیل میکند که باعث میشود توجه بیشتری به خطرات پنهان پشت هر نگاه اریب و پنهانی شکل بگیرد، و ترکیب کار اوپستاد و ریشتر در این اثر برای حفظ تعلیق در تمام طول سریال نقاب کافی است.

ما خوششانس بودیم (ریچل پورتمن و جان ارلیش)
We Were the Lucky Ones (Rachel Portman and Jon Ehrlich)
حتی یک تم زیبا، ظریف و مرثیهگون از ریچل پورتمن به تنهایی کافی بود تا از موسیقی متن این سریال سپاسگزار باشیم. اما همکاری پورتمن با جان ارلیش در موسیقی متن سریال «ما خوششانس بودیم»، چیزی فراتر از یک نت احساسی است. موسیقی اینجا به اندازه کافی هوشمندانه است که تلاش نمیکند شدیدتر از اتفاقاتی باشد که خانواده کورک (Kurc) در طول این مینیسریال شبکه هولو پشت سر میگذارند. در عوض، موسیقی متن اغلب منبعی آرام و مصر از قدرت و پالایش عاطفی است که شخصیتها نمیتوانند به خود اجازه بروز آن را بدهند، اما ما با شنیدن موسیقی آن را احساس میکنیم. کار پورتمن و ارلیش از حالتی دلتنگکننده و دردناک شبیه خاطرات، به حالتی بیرحمانه شبیه هرگونه قدرت درونی که به شخصیتها در بقا کمک میکند، دگرگون میشود؛ و دوباره بازمیگردد. نتیجه این تلاش، تجربهای موسیقایی است که با تاثیرگذاری عمیق سریال همخوانی دارد.
فهرست هفده تایی بهترین آثار موسیقی متن مجموعههای تلویزیونی و سریالهای ۲۰۲۴ به انتخاب ایندیوایر به اتمام رسید. خوشحال میشویم که از نظر شما را در مورد بهترین آثار این سال آگاه شویم و همچنین اگر عنوانی را مد نظر دارید که در این فهرست نیست، معرفی کنید.