به آخرین بخش از معرفی ۵۰ آهنگساز برتر تاریخ موسیقی به انتخاب تعدادی از آهنگسازان مطرح حال حاضر دنیای موسیقی رسیدم. در چهار مطلب قبلی برخی از برترین آهنگسازان تاریخ را که توسط وبسایت کلاسیکال میوزیک Classical Music و با نظرسنجی از ۱۷۴ آهنگساز معرفی شده بود را معرفی کردیم. اکنون به بخش پایان این معرفی میرسیم. ممکن است این فهرست با نظرات خیلی زیادی از کاربران یکسان نباشد؛ اما مشخصا به واسطه برگزیده شدن این فهرست توسط آهنگسازان حرفهای، فهرستی قابل اعتنا است.
با دنیای موسیقی در بخش پایانی این مطلب و معرفی برترینهای تاریخ عرصه آهنگسازی همراه باشید.
۱۰- کلودیو مونتهوردی Claudio Monteverdi
۱۵۶۷-۱۶۴۳
ایتالیایی که حاصل کارش همه ژانرهای موسیقی را دگرگون کرد
اریک وایتکر Eric Whitacre (آهنگساز و رهبر ارکستر آمریکایی) در مورد کلودیو مونتهوردی میگوید:
«مونتهوردی یک رویابین و بیباور به بنیانهای دوران خود بود که به تنهایی در حال تغییر پارادایمها بود. سهم او در توسعه یک ژانر کاملا جدید، اپرا کاملا غیرقابل وصف است. عواطف انسانی منبع الهام او بود و موسیقی وسیلهلی برای بیان عواطفو احساسات انسانی بود.
او با کنار گذاشتن قواعد آکادمیک و پیشفرضهای موسیقی، آثاری نوآورانه را خلق کرد که بین چندین دهه از رنسانس تا باروک را [ظاهرا بدون زحمت] پل زد. مهمتر از همه، مونتهوردی موسیقی فوقالعاده خوب و عمیقا زیبایی نوشت که شنیدن آن همواره لذتبخش است.»
۹- موریس راول Maurice Ravel
۱۸۷۵-۱۹۳۷
امپرسیونیست فرانسوی که به خاطر پیانیسم رنگارنگ و استفاده از تکرار برجسته است
جودیت بینگهام Judith Bingham (آهنگساز و خواننده سوپرانوی انگلیسی) در مورد موریس راول میگوید:
«راول چه از نظر موسیقایی و چه به عنوان یک شخصیت، همیشه برای من مرموز به نظر میرسید. او مرا به یاد نقاش باروک فرانسوی واتو Watteau میاندازد (که نقاشیهای الهامبخش او بودند)، بسیار زیبا؛ اما معنای تصویر همیشه کمی دور از دسترس است.
قطعه Le Tombeau de Couperin که در طول جهانی اول برای یادبود دوستانی که کشته شده بودند و در دوره زوال و مرگ مادرش نوشته شده بود، بسیار رقیقالقلب است؛ گویی که میخواهد زمان را به عقب برگرداند.
البته که تمام موسیقی او به نظر باورنکردنی اصیل است و از صداها برای طلسم کردن استفاده میشود. او مهارت غیرعادی و شاید غیرعمدی در نوشتن موسیقی دارد که باعث میشود بزرگسالان و کودکان میتوانند با رضایت یکسانی به آثارش گوش دهند.»
۸- ریشارد واگنر Richard Wagner
۱۸۱۳-۱۸۸۳
آهنگساز حماسی، اپراهای بزرگ، خالق مفهوم گزامکونتسورک Gesamtkunstwerk یا اثر هنری کامل
جاناتان داو Jonathan Dove (آهنگساز اپرا، آثار گروه کر و ارکستر و مجلسی و موسیقی متن) در مورد ریشارد واگنر میگوید:
«مقیاس تخیل واگنر بسیار زیاد است. چرخه حلقه واگنر The Wagner Ring Cycle به طور خاص یک چشمانداز عظیم از اثری است که بیش از ۱۵ ساعت (به اضافه فواصل زمانی خالی) طول میکشد و او سرسختی و خودباوری عجیبی داشت که ۲۶ سال را صرف نوشتن آن کرد. او تصاویر موسیقایی تماشایی با وضوحی بینظیر خلق کرد و رویکردی انقلابی به حافظه و زمان داشت. حتی اگر موسیقی او را سمی یا مستکننده بدانید، باز هم نمیتوانید جایگاه آن را نادیده بگیرید.»
۷- گوستاو مالر Gustav Mahler
۱۸۶۰-۱۹۱۱
سمفونیهای رمانتیک قدرتمند او کل بشریت را شامل میشود
دیوید متیوز David Matthews (آهنگساز آثار ارکسترال، مجلسی، آوازی) در مورد گوستاو مالر میگوید:
«مالر برخی از بزرگترین سمفونیهای پس از بتهوون را ساخت که با تسلط حیرتانگیزی بر تمام جنبههای تکنیک آهنگسازی نوشته شده بود. مالر یک رمانتیک بود؛ اما نمیتوانست خوشبینی رمانتیک اولیه که در آثار بتههون مشاهده میشد را به اشتراک بگذارد. او یک رویکرد مدرن، پر از تردید و عدم قطعیت را پیش روی مخاطبش میگذارد؛ اما به ندرت در کنار این پیچیدگیهای ذهنی و فکری، ناامید میشود.
جستجوی معنا هرگز در آثار مالر نادیده گرفته نمیشود و علاوه بر تلاش پرشور برای رسیدن به آن، موسیقی اغلب مملو از شادی پایانناپذیر و بینهایت است. به همین دلیل است که فکر میکنم که آثار او در زمانه تاریکی شبیه به دوران خودمان، چنین جذابیتی دارند.»
۶- گئورگ لیگتی György Ligeti
۱۹۲۳-۲۰۰۶
پیشروی موسیقی پولیریتمیک Polyrhythmic و آونگاردیست مجاری-اتریشی
جان کسکن John Casken (آهنگساز انگلیسی) در مورد گئورگ لیگتی میگوید:
«لیگتی جذابترین آهنگساز است و تخیلش تقریبا بی حد و حصر است. همراه با ویتولد لوتوسوافسکی Witold Lutosławski در دهه ۱۹۶۰، او به ما نشان داد که چگونه از نو به هارمونی گوش دهیم و ما را با بافتهای جادویی خود فریب داد. او تصورات ما را از دنیایی نامعقول با کنار هم قرار دادنهای عجیب، افراطهای تراژدی-کمیک و مکانیسمهای متزلزل، به سخره میگیرد و با آنها بازی میکند.
در یک لحظه موسیقی در دسترس ما است و لحظهای دیگر از دسترس ما خارج میشود. من عاشق شادی، نشاط و شور هستم؛ اما در عین حال رقت و ژرفای تریو هورن و اوکاریناهای غمگین و شبحهوار در کنسرتو پیانو تقریبا فراتر از تحمل است. در همین حال آثار او برای پیانو، به نظر چیزی فراتر از درک انسان را منعکس میکند. در اینجا، به روشهای زیادی، او به سراغ این پرسش انسانی میرود که چه چیزی واقعی است و چه چیزی نیست؟»
۵- کلود دبوسی Claude Debussy
۱۸۶۲-۱۹۱۸
خالق ملودیهای غنایی، آثار شاعرانه پیانو و موسیقی مجلسی
جنیفر هیگدون Jennifer Higdon (آهنگساز کلاسیک معاصر) در مورد کلود دبوسی میگوید:
«فضاهای بین نتهای موسیقی کلود دبوسی همواره آغشته به نور و هوا است. حتی به عنوان یک کودک خردسال مدتها قبل از اینکه مسیر موسیقی را شروع کنم، آثار او همیشه مرا به بنبست میرساند. من کاملا مجذوب چیزی بود که شبیه به نوعی جادو بود که به جای زمین روی هوا فرود میآمد.
اکنون به عنوان فردی که در این زمینه فعال است، میتوانم بگویم که موسیقی دبوسی به مانند نسیم ملایمی میماند که تاثیر لطیفی بر جای میگذارد؛ اما با حضور کافی که همچنانبخش من برای توقف و گوش دادن است و هنرمندی این آهنگساز شورشی همچنان و هنوز تازه به نظر میرسد و طراوت خود را حفظ کرده است.»
۴- ولفگانگ آمادئوس موتسارت Wolfgang Amadeus Mozart
۱۷۵۶-۱۷۹۱
آهنگساز اتریشی شگفتانگیز با کارنامهای پربار، دوران کلاسیک را تعریف کرد و بدون هیچ تردیدی در لیست ۵۰ آهنگساز برتر تمام دورانها قرار دارد
اوگاستا رید Augusta Read (آهنگساز و استاد دانشگاه آمریکایی) در مورد ولفگانگ آمادئوس موتسارت میگوید:
«برای من وجه اجتنابناپذیر آثار موتسارت، خلوص و صداقت، مهربان و انسانی بودن، متقاعدکنندگی بینهایت، غنا، خوشصدایی و در نهایت افسانهای بودن از نظر فنی است. موسیقی او گاهی طنزآمیز است و گاهی اوقات غمانگیز است. از بسیاری جهات، مجموعه کارهایی که او در طول زندگی کوتاه ۳۵ سالهاش به دنیا ارزانی کرد، مانند جادویی ناب به نظر میرسد و باورنکردنی است که چگونه چنین مرد جوانی توانسته عمیقترین انباشت ثروت موسیقایی را در خود داشته باشد.
با این حال، آثار او همچنان تازه هستند؛ او فقط تاریخ موسیقی را درک نمیکند و آن را تکرار نمیکند. کارهای او شبیه به خودش هستند؛ حتی زمانی که سبک او توسعهیافته و شکوفا شدهاند. تاثیر او بر تاریخ موسیقی چه در دوران خودش و چه پس از آن کاملا عمیق است.»
۳- لودویگ فان بتهوون Ludwig van Beethoven
۱۷۷۰-۱۸۲۷
گستره موسیقی بتهوون بر دوران کلاسیک و رمانتیسم تسلط داشت
جان کوریگلیانو John Corigliano (آهنگساز آمریکایی) در مورد لودویگ فان بتهوون میگوید:
«به عنوان یک آهنگساز، هدف من رسیدن به تعادل کامل بین جز و کل در موسیقیام است. برای من بسیار مهم است که شنونده به درام و داستان کار من کشیده شود؛ اما به همان اندازه مهم است که لایههایی زیادی از مفاهیم در کار گنجانده شود تا بتوان با گوش دادن مکرر آنها را کشف کرد. آهنگسازان بزرگ زیادی وجود دارند که برای رسیدن به این هدف تلاش میکنند و برخی بسیار به آن نزدیک میشوند.
همچنین بسیاری از آهنگسازان بزرگ هستند که هیچ علاقهای به این تعادل ظریف ندارند؛ اما به نظر من بتهوون آهنگسازی است که موسیقی را آنقدر مبرم و پراهمیت میکند که مخاطب بلافاصله به سمت آن کشیده میشود؛ آنقدر قدرتمند که به سختی میتوان در برابر آن مقاومت کرد و در عین حال آنقدر لایهلایه شده است که هرگز به طول کامل نمیتوان به طور کامل به اعماق ساختارهای شگفتانگیز آن رسید. هیچکس مثل او نیست.»
تیا ماسگریو Thea Musgrave (آهنگساز اپرا و موسیقی کلاسیک اسکاتلندی) در مورد لودویگ فان بتهوون میگوید:
«به عنوان نمونهای از چیزی که مرا در مورد بتهوون شگفتزده میکند، آخرین مومان سمفونی هشتم را در نظر بگیرید. این اثر با گامل فا ماژور شروع میشود و ناگهان موسیقی با صدایی حیرتانگیز و غیرقابل توضیحی در گام در گام سی دو-دیز قطع میشود و در ادامه موسیقی تقریبا طوری از سر گرفته میشود که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است!
توضیج تنها چند دقیقه در کدا میآید و نمونهای شگفتانگیز از برنامهریزی هارمونیک با برد بالا را به مخاطر عرضه میکند. این امر باعث شد که من به عنوان یک آهنگساز حتی به موسیقی برنامهریزینشده خود در روایتهای و ژستهای نمایشی نیز فکر کنم.»
۲- ایگور استراوینسکی Igor Stravinsky
۱۸۸۲-۱۹۷۱
نمادشکن روس که رویکردی انضمامی به هنر به عنوان عاملی برای آزمودن زمان داشته است. یک نام سرسخت دیگر در فهرست بزرگترین آهنگسازان تمام دورانها
مارک آنتونی ترنیج Mark-Anthony Turnage (آهنگساز انگلیسی) در مورد ایگور استراوینسکی میگوید:
«فکر میکنم از جهات زیادی نسبت به استراوینسکی حسادت میورزم. هر نت او به زیباترین شکل ممکن در جای خودش قرار گرفته است، هیچ چیز اضافی در کار نیست. کارهای او مرا تکان میدهد و به مانند باخ بسیار دقیق است. من عاشق هارمونی، ملودیهای روسی، انرژی و درخشندگی آثار او هستم.
چه آکوردهای آرامی که با خط زمینه در انتهابی سمفونی مزامیر Symphony of Psalms حرکت میکنند، چه اشتیاق افتتاحیه سمفونی سازهای بادی و هر چیزی که در میان آنها قرار دارد، به مانند آثار بدخلق نئوکلاسیک، همه و همه فوقالعاده است. به عنوان یک آهنگساز، او در زندگی من حضور دارد و بر من ظاهر میشود؛ اما هرگز حضورش خردکننده نیست. موسیقی او همیشه گستاخانه و دلگرمکننده مرا بسیار خوشحال میکند؛ به خصوص در روزهای تاریک و سیاه. من عاشق ایگور استراوینسکی هستم.»
ادوارد گرگسون Edward Gregson (آهنگساز موسیقی بیکلام و کرال) در مورد ایگور استراوینسکی میگوید:
«پرستش بهار The Rite of Spring نقطه مرجع تولد واقعی مدرنیسم است، بیش و پیش از شونبرگ. و مانند پیکاسو، استراوینسکی دائما خود و زبان موسیقی خود را از نو اختراع میکرد؛ اگرچه سبک او ثابت بود و موسیقی ۱۲ آهنگی او مانند آثار گذشته استراوینسکی به نظر میرسد.
آهنگسازان زیادی وجود ندارند که تحت تاثیر تخیل خلاق او قرار نگرفته باشند. او پدرخوانده موسیقی قرن بیستم است.»
۱- یوهان سباستین باخ Johann Sebastian Bach
۱۶۸۵-۱۷۵۰
قهرمان شایسته ۵۰ آهنگساز برتر تمام تاریخ ما
درود بر یوهان سباستین باخ که روحش تقریبا در هر نتی که از زمان مرگش نوشته است، سکنی گزیده است. باخ با مهارت فوقالعادهای در موسیقی چندصدایی، موسیقیهایی با فرم و تعادل کامل میسازد و به آن قدرت احساسی میبخشد که در طول قرنهای تکرار شده است. از زیبایی دردناک سوئیتهای ویولنسل و جاهطلبی گیجکننده آثار کیبورد گرفته تا نیروی دراماتیک کانتاتها؛ هیچکس به نبوغ باخ نزدیک نشده و احتمالا نزدیک هم نخواهد شد.
استیو رایش Steve Reich (که خود یکی از آهنگسازان مطرح تاریخ که خود در این فهرست در جایگاه ۱۹ قرار دارد) در مورد یوهان سباستین باخ میگوید:
«باخ از نظر من بزرگترین آهنگسازی است که تا به حال زندگی کرده است و نابغهای است که زیباترین کنترپوانی که تا به حال شنیدهام را خلق کرده است؛ به علاوه آریای Aria اصلی و واریاسیونهای گلدبرگ Goldberg Variations که در حین شنیدن آنها اشک میریزم. من اولین بار پنجمین کنسرتوی براندنبورگ باخ را در نوجوانی و در سال ۱۹۵۰ شنیدم، اندکی پس از اولین باری که پرستش بهار استراوینسکی را شنیدم. این دو قطعه باعث شد من در مسیری قرار بگیرم که اکنون هستم. به عنوان یک دانشآموز، همراه با هر کس دیگری که در سر سودای یادگیری موسیقی دارد، مطالعه چهار بخش گروه کر باخ برای یادگیری هارمونی ضروری بود.
خیلی بعدتر، در حین آهنگسازی کاتانای شماره ۴ Cantata No. 4 او را مطالعه کردم. شما میتوانید دین من به موومان دوم باخ را در هنگام شنیدم موومان سوم خودم متوجه شوید. هر دو آنها ساختار تماس و پاسخ و همچنین دو برابر کردن ابزاری متفاوت صداها برای روشن شدن پاسخ را در خود دارند. اخیرا، پنجمین براندنبورگ Fifth Brandenburg برای من به عنوان مدلی از کنسرتو گروسو عمل کرد؛ جایی که چندین ساز سولو حضور دارند و این باعث شد تا موسیقی برای گروه و ارکستر که در آن ۲۲ تکنواز وجود دارد؛ نظم پیدا کنم و همه اعضای گروه به مانند اعضای منظم ارکستر عمل کنند.»
نظر شما چیست؟ به نظر شما آیا نام آهنگساز خاصی در این فهرست خالی است؟ با ما در بخش کامنتها در میان بگذارید.